سلام خسته نباشید این مشکلی که میخوام ذکر کنم میدونم که از نظرشما مشکلی نیست امابرای من یه نارضایتی عمیق به وجود اورده.من کلا ادمیم اهل تفریح خیلی از گردش خوشم میاد اما شوهرم فقط اویل عقد اینجوری بود هرهفته منو میبرد بیرون اما بعدش گفت نه بسه دیگه!گفت زن نگرفتم برای بیرون و اینا.بعدم کعروسی کردیم جزمسافرت ماه عسل جایی نرفتیم .هرچی بهش میگم جمعه ها دلم میگیره گوش نمیده البته الان حق میدم چون زیر بلر بدهیه اما بهش میگم همه مردم بدهی دارن خوشی نمیکنن دیگه یه بیرون رفتن بیشتراز سی چهل تومن تموم نمیشه ک اونم هفته ای یه بار .میگه تو درک نداری تو وضعیت بدیم ولس خداشاهده این از وقتی عقدکردیم میگه تو وضعیت بدیم همش حرص پوله احساس میکنم همش میخواد جمع کنه ک قبلا ففیر بودن .از این اخلاقش بدم میاد هر وقتم بهش میگم دعوا میکنه شدید.پول بهم میده چیزی کم نداریم ولی اخه تفریح چی همیشه باید توخونه بمونیم کلا از بیرون رفتن خوشش نمیاد میگه فقط جمع.حتی تعطیلات هم میریم پیش خونوادش اما اونجا بهم خوش نمیگذره همش هرجامیریم میان وزبونشونم بامن فرق داره همش به اون زبون حرف میزنن.نمیدونم چکارکنم اما سه ماهه عروسی کردم ولی ما اصلا خوشب نداریم بهم میگه بچه اما چرا بچه داربشم بهش میگم هنوز هیچ کاری نکردیم هیچ خوشی نکردیم دعوا میکنه میگه اهل زندگی نیستی .میگم برم خونه مادرم هفته ای یه بارنمیذاره میگه به اینجا باید عادت کنی .کلا انگار میخاد عوضم کنه .سردم کرده خودشم فهمیده اما فقط غرغرمیکنه دوست ندارم باهاش زیاد گرم باشم اخه به نیازام توجه نداره.به نظرتون تقصیرمنه یا ایشون